سه‌شنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۹ ساعت ۰۳:۰۴
خواهر شهید " حسین زودی " خاطره ایی از برادر شهیدش نقل می کند که دوران نوجوانی این شهید گرانقدر را حکایت می کند. نوید شاهد خوزستان شما را به مطالعه بخشی از خاطرات دعوت می کند.
|

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید حسین زودی در دهم مرداد ۱۳۴۸ در شهرستان خرمشهر به دنیا آمد پدرش عبدالله و مادرش دویله نام داشت دانش آموز دوم راهنمایی بود و در بیست و هشتم اسفند ۱۳۶۴ در بمباران هوایی دار خوین به  شهادت رسید مزار او در همان روستای تابعه شهرستان شادگان واقع است.

آنچه می خوانید خاطراتی به نقل از خواهر شهید " حسین زودی  است که تقدیم حضورتان میگردد.

بزرگ مرد کوچک

حسین به کار خیلی علاقه داشت وقتی مدرسه تعطیل می شد سریعاً به کار مشغول می شد پسر فعالی بود و همیشه میگفت:« از بیکاری متنفرم » بعد از فارغ شدن از کار با دوستانش به کارهای فرهنگی مشغول بود بیشتر اوقات در منزل نبود شبها دیر به منزل می آمد و همیشه بیشتر وقتش را با کار فرهنگی پر می کرد

حسین بسیار مهربان بود با هیچکس تندی نمی کرد به پدر و مادرش بسیار احترام می گذاشت و  اگر پدرم عصبانی می شد و به حسین چیزی میگفت حسین فقط سکوت می کرد همه از حسین راضی بودند و این به خاطر مهربانی بیش از حد و اندازه اش بود هر کاری از دستش بر می آمد برای هر کسی انجام میداد اولیای مدرسه نیز با حسین رابطه خوبی داشتند چون حسین در کارهای فرهنگی به آنها خیلی کمک می کرد

به خوبی به خاطر دارم یک روز صبح حدود ساعت   ۱۰ صدای در منزل آمد مادرم  در را  باز کرد مدیر مدرسه به همراه سه نفر از معلم ها به خانه ما آمدند  در نگاه اول مادر کمی نگران شد فکر کرد شاید حسین کاری کرده اما وقتی آنها با لب خندان و روی خوش وارد خانه شدند  مادرم خوشحال شد

آن روز مدیر مدرسه برای حسین این هدیه گران قیمتی آورده بود و آن   هدیه قرآن کریم بود مادرم به مدیر مدرسه گفت:« مگر حسین چه کار کرده که چنین هدیه نفیسی برای او آوردید»

 حسین  در حالی که سرش را به زیر انداخته بود و کنار مدیر مدرسه آرام نشسته بود گفت:«مادر من کار خاصی نکردم»

 مدیر با لبخند دست بر شانه حسین گذاشت و گفت:«شما پسر بزرگی  تربیت کردید حسین منش پهلوانی دارد  بدون اینکه کسی بداند  در درس به تعدادی از همکلاسی هایش که از لحاظ درسی در سطح ضعیفی هستند بسیار کمک کرده و باعث قبولی چند تن از آنها شده حسین اینده خوبی در پیش دارد»

 آن روز هیچ کس نمی دانست این حسین روزی  شهید می شود مدیرش با صدای بلند می گفت:« من مطمنم حسین روزی مرد بزرگی می شود و نام او را به نیکی یاد می کنند»


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده